پیاده نظام

حرفهایی برای جوانانی که سیب زمینی نیستند

پیاده نظام

حرفهایی برای جوانانی که سیب زمینی نیستند

پیاده نظام

یک روز با این هایی و یک روز با آن ها
رندی که از تخریب میترسد بلاکش نیست
سرباز باید پشت دشمن را بلرزاند
شطرنج جای مهره های اهل سازش نیست

مرتضی عابدی لنگرودی

Yemen ifyemen
پیام های کوتاه
  • ۱۳ خرداد ۹۵ , ۰۹:۳۴
    ترس
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۹دی
رئیس اسبق سیا: آمریکا بیش از ایران دنبال توافق بود

ا بیش از ایران توافق را می خواستیم و هرگز در مذاکرات در موضع خوبی نبودیم.
«قرار نیست سیاست ایران در خصوص آمریکا تغییر کند» تاثیری بگذارد، آن گاه انتقادات از توافق هسته ای کمتر می شد.
احتیاج به توضیح بیشتری نیست، خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است...
به امید روزهایی با تدبیر
امیرحسین چگونیان
۲۳دی

داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم
مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم
مرد آنست که از نسل سیاوش باشد
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
چند قرن است که زخمی متوالی دارند
از کویر آمده ها بغض سفالی دارند
بنویسید گلو های شما راه بهشت
بنویسید مرا شهر مرا خشت به خشت
بنویسید زنی مرد که رنبیل نداشت
پسری زیر زمین بود وپدر بیل نداشت
بنویسید که با عطر وضو آوردند
نقش دلدار مرا لای پتو آوردند
زلف ها گرچه پر از خاک ولبش گرچه کبود
دوش می آمد ورخساره بر افروخته بود
خوب داند که به این سینه چه ها می گذرد
هر که از کوچه معشوقه ما می گذرد
بنویسید غم وخشت و تگرگ آمده بود
از در وپنجره ها ضجه مرگ آمده بود
شهر آنقدر پریشان شده بود از تاریخ
شاه قاجار به دلداری ارگ آمده بود
با دلی پر شده از زخم نمک می خوردیم
دوش وقت سحر از غصه ترک می خوردیم
بنویسید که بم مظهر گمنامی هاست
سرزمین نفس زخمی بسطامی هاست
ننویسید که بم تلی از آوار شده است
بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است
مثل وقتی که دل چلچله ای می شکند
مرد هم زیر غم زلزله ای می شکند
زیر بار غم شهرم جگرم می سوزد
به خدا بال وپرم بال وپرم می سوزد
مثل مرغی شده دل در قفسی از آتش
هر قدر این ور وآن ور بپرم می سوزد
بوی نارنج وحناهای نکوبیده به خیر
که در این شهر پر از دود سرم می سوزد
چاره ای نیست گلم قسمت من هم این است
دل به هر سرو قدی می سپرم میسوزد
الغرض از غم دنیا گله ای نیست عزیز
گله ای هست اگر حوصله ای نیست عزیز
یاد دادند به ما نخل کمر تا نکنیم
آنچه داریم زبیگانه تمنا نکنیم
آسمان هست غزل هست کبوتر داریم
باید این چادر ماتم زده را بر داریم
تن ترد همه چلچله ها در خاک و
پای هر گور چهل نخل تناور داریم
مشتی از خاک تورا باد که پاشید به شهر
پشت هرحنجره یک ایرج دیگر داریم
مثل ققنوس زما باز شرر خواهد خاست
بم همین طور نمی ماند و برخواهد خاست
داغ دیدیم شما داغ نبینید قبول
تبری همنفس باغ نبینید قبول
هیچ جای دل آباد شما بم نشود
سایه لطف خدا ازسر ما کم نشود
گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید
داغ دیدیم امید است دعامان بکنید
بم به امید خدا شاد و جوان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
حامد عسگری

امیرحسین چگونیان
۲۲دی
الحمدلله، امتحانا در حال تموم شدن هست، همه دوستان میروند که استراحت کنند، اما از شانس بد، ما باید بشینیم پروژه بنویسیم سه عدد، کتاب ترجمه کنیم و ...
بین ترم هم نداریم.
حالا در کنار همه این اتفاقات، کنکور داریم، برنامه تشکل مونده، جشن انقلاب هست، بعضی ها میگن آدم توی فشار مرد میشه. یا به قولی آدم تو محدودیت ها ستاره میشه.
حالا ما که ستاره نشدیم، هیچ، ضربدر هم برامون زدند.
دعا کنید ختم بخیر شود
امیرحسین چگونیان
۱۸دی

خسته خسته خسته

فشار ها زیاد شده، اینجا دیگر باید انتخاب کنم، یا افزایش فشار ها یا راه راحت و راه اشتباه را طی کردن

نه اینکه  بچه خوبی باشم، نه بخدا، اما اگه اشتباهی هم کردم، خودم ضرر مردم، یک چیزی بوده بین خودم و خدای خودم

اما الان راه من، خیلی های دیگر رو هم منحرف میکنه و یا هدایت

مساله، مسئله تقوا پیشه کردن هست، مسئله توکل بخدا.

مابقی بماند برای بعد، خیلی خسته ام، خسته تر از همیشه

امیرحسین چگونیان
۰۸دی

لینک مصاحبه ها و مطالبی که تا بحال داشتم، در این پست گذاشتم، صرفا جهت یادگاری:

امیرحسین چگونیان