۳۱تیر
استخوون تو گولومه
"گشت ارشاد را چه به من؟" دخترک آهسته به راه خود ادامه داد، دوباره به فکر فرو رفت! چارقد خود را برانداز کرد، چارقدی نبود نهایتا در حد یک کف دست
گاهی به بعضی آدم ها اعتماد میکنی، بعدها خدا رو شکر میکنی که خوب شد بیشتر اعتماد نکردم!