امروز فیلم بادیگارد رو دیدم، اون هم با اعضای محترم خانواده، و چقدر لذت بردیم، به نظرم احتیاج هست باز هم این فیلم را ببینم.
امروز فیلم بادیگارد رو دیدم، اون هم با اعضای محترم خانواده، و چقدر لذت بردیم، به نظرم احتیاج هست باز هم این فیلم را ببینم.
داغ داریم نه داغی که بر آن اخم کنیم
مرگمان باد اگر شکوه ای از زخم کنیم
مرد آنست که از نسل سیاوش باشد
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
چند قرن است که زخمی متوالی دارند
از کویر آمده ها بغض سفالی دارند
بنویسید گلو های شما راه بهشت
بنویسید مرا شهر مرا خشت به خشت
بنویسید زنی مرد که رنبیل نداشت
پسری زیر زمین بود وپدر بیل نداشت
بنویسید که با عطر وضو آوردند
نقش دلدار مرا لای پتو آوردند
زلف ها گرچه پر از خاک ولبش گرچه کبود
دوش می آمد ورخساره بر افروخته بود
خوب داند که به این سینه چه ها می گذرد
هر که از کوچه معشوقه ما می گذرد
بنویسید غم وخشت و تگرگ آمده بود
از در وپنجره ها ضجه مرگ آمده بود
شهر آنقدر پریشان شده بود از تاریخ
شاه قاجار به دلداری ارگ آمده بود
با دلی پر شده از زخم نمک می خوردیم
دوش وقت سحر از غصه ترک می خوردیم
بنویسید که بم مظهر گمنامی هاست
سرزمین نفس زخمی بسطامی هاست
ننویسید که بم تلی از آوار شده است
بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است
مثل وقتی که دل چلچله ای می شکند
مرد هم زیر غم زلزله ای می شکند
زیر بار غم شهرم جگرم می سوزد
به خدا بال وپرم بال وپرم می سوزد
مثل مرغی شده دل در قفسی از آتش
هر قدر این ور وآن ور بپرم می سوزد
بوی نارنج وحناهای نکوبیده به خیر
که در این شهر پر از دود سرم می سوزد
چاره ای نیست گلم قسمت من هم این است
دل به هر سرو قدی می سپرم میسوزد
الغرض از غم دنیا گله ای نیست عزیز
گله ای هست اگر حوصله ای نیست عزیز
یاد دادند به ما نخل کمر تا نکنیم
آنچه داریم زبیگانه تمنا نکنیم
آسمان هست غزل هست کبوتر داریم
باید این چادر ماتم زده را بر داریم
تن ترد همه چلچله ها در خاک و
پای هر گور چهل نخل تناور داریم
مشتی از خاک تورا باد که پاشید به شهر
پشت هرحنجره یک ایرج دیگر داریم
مثل ققنوس زما باز شرر خواهد خاست
بم همین طور نمی ماند و برخواهد خاست
داغ دیدیم شما داغ نبینید قبول
تبری همنفس باغ نبینید قبول
هیچ جای دل آباد شما بم نشود
سایه لطف خدا ازسر ما کم نشود
گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید
داغ دیدیم امید است دعامان بکنید
بم به امید خدا شاد و جوان خواهد شد
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
حامد عسگری
لینک مصاحبه ها و مطالبی که تا بحال داشتم، در این پست گذاشتم، صرفا جهت یادگاری:
بعد یک عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال
دیدن مردانی از تبار جامعه اسلامی که امروز مردان دغدغه مند جامعه هستند.
عملیات مرصاد، پاتک نیروهای نظامی ایران در پاسخ به عملیات فروغ جاویدان میباشد. سرانجام عملیات مرصاد در پنجم مرداد ماه ۱۳۶۷، با رمز «یا علی» و به منظور مقابله با منافقین در منطقه اسلامآباد و کرند غرب در استان کرمانشاه، آغاز گردید. نیروهای نظامی ایران ابتدا منتظر شدند تا مجاهدین به اندازه کافی در داخل خاک ایران نفوذ کنند تا از برد پشتیبانی عراقیها خارج شوند. آنها ابتدا نیروهای چتر باز را در پشت سر مجاهدین پیاده کردند
1 مرداد 94
ساعت 9:57 صبح
چند دقیقهای در اتاق نبودم. وقتی برگشتم، جواد خیابانی و محمد مایلیکهن و آقای فنایی (کارشناس داوری) و آقای محتشمیان (گزارشگر والیبال) و چند تن از دلنگرانان در اتاقم بودند. پرویز اسماعیلی هم آن طرف ایستاده بود و از آنان پذیرایی میکرد. با تعجب گفتم: «من باز یک ساعت از دفتر رفتم بیرون و برگشتم، شما اینجا مهمونی گرفتید؟ پرویز؟ ماجرا چیه؟» تا گفتم پرویز، عدهای شروع کردند به شعار دادن: «پرویز سوبله چوبله! شی شی شی شی!» عدهای دیگر هم جواب دادند: