یا علی مددی
يكشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ب.ظ
احساس ضعف به شدت در حال قدرت یافتن در من است.
فکر میکنم دیگر بس است اینقدر محکم راه رفتن.
با عصا باید راه رفت شاید!
از تظاهر خسته شده ام، اما هیچکس نه دوستان و نه حتی برادرانم نیستند که کمکی کنند.
این خودم نیستم، پشت پرده له شده ام، اما نه اینکه کسی در حقم بدی کرده باشد!!! فقط...
احساس میکنم آنچه باید، نبودم!
احساس میکنم کوچکتر از وسعم هستم.
احساس میکنم این امیرحسین چگونیان 5درصد توانایی من هم نیست.
و کسی نیست که دستم را بگیرد و خدا هنوز مینگرد و من هنوز ناله میکنم که خدایا من مردش نیستم و اما به گمانم او از من بیشتر انتظار دارد، شاید!
فکر میکنم دیگر بس است اینقدر محکم راه رفتن.
با عصا باید راه رفت شاید!
از تظاهر خسته شده ام، اما هیچکس نه دوستان و نه حتی برادرانم نیستند که کمکی کنند.
این خودم نیستم، پشت پرده له شده ام، اما نه اینکه کسی در حقم بدی کرده باشد!!! فقط...
احساس میکنم آنچه باید، نبودم!
احساس میکنم کوچکتر از وسعم هستم.
احساس میکنم این امیرحسین چگونیان 5درصد توانایی من هم نیست.
و کسی نیست که دستم را بگیرد و خدا هنوز مینگرد و من هنوز ناله میکنم که خدایا من مردش نیستم و اما به گمانم او از من بیشتر انتظار دارد، شاید!
۹۴/۰۱/۳۰