شعری زیبا
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۹ ب.ظ
آداب پایتخت نشینی نخواستیم
یک چسب گنده بر نوک بینی نخواستیم
ما را شمیم سنجد و توت وطن خوش است
ما میوه های مصری و چینی نخواستیم
تولید را، پدر، سر جدّت! غلاف کن
بابایمان درآمده، نی نی نخواستیم
خواننده های روی زمین خوش صداترند
خواننده های زیرزمینی نخواستیم
با ما بدون پرده بگویید زهر مار
ما حاضریم...فلسفه چینی نخواستیم
یک لقمه نان به ما برساند، همین بس است
ما دولت چنان و چنینی نخواستیم
هی کار می کنیم و گزینش نمی شویم
اصلا رییس کارگزینی نخواستیم
ما خوانده ایم چاقی کاذب می آورد
نان و برنج و سیب زمینی نخواستیم
دین را دبیر جبر به ما یاد داده است
قربانتان! معلم دینی نخواستیم
بی سور و سات هم به خدا قانعیم ما
شربت بس است، منقل و سینی نخواستیم
یاران او به برج نشینی رسیده اند
مردی که گفت: کاخ نشینی نخواستیم
سعید بیابانکی
۹۴/۰۳/۰۸
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.