سرمه
سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۳۳ ب.ظ
من باغ زمستان زده دارم تو نداری
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطره ی سبز بهشتی که فرو ریخت
یک میوه ی دندان زده دارم تو نداری
"داش آکلم" و تنگ دلی درد نشان را
بر صخره ی "مرجان" زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
"گر همسفر عشق شدی"را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه گفتم و تو یک جمله نوشتی:
((من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری ))
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطره ی سبز بهشتی که فرو ریخت
یک میوه ی دندان زده دارم تو نداری
"داش آکلم" و تنگ دلی درد نشان را
بر صخره ی "مرجان" زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
"گر همسفر عشق شدی"را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه گفتم و تو یک جمله نوشتی:
((من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری ))
۹۴/۱۱/۱۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.