یک مکالمه
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۶ ق.ظ
_راستی ی سوال یادم رفت
لباس ها رو شما نمیدونین چی شد آخرش؟
+رفت برای شنبه، نامه زده نشده بود
بعد هم که من رفتم مسئولین نبودن، سعی میکنم فردا زنگ بزنم به مسئولش، اما بعید میدونم کاری کنه
_باید بشوریییم😁😳
+دیگه اینقدر حساس نشین😜😜😜
_واای نکنین اینکااارو😣
معلوم نیس کی اینارو قبلا استفاده کرده
+اونها با شستن هم خوب نمیشن
تازه انبار نرفتین ببینید
پر سوسک
پشه
موش
_بسسه
+الحمدلله سگ گذاشتن توی انبار
وگرنه گربه ها دیگه نابود کرده بودند لباس ها رو
_مهم نیس اصلا
😒
+البته موریانه ها دیگه نابود شدند
نفتالین لای لباسها میذارن
که مشکلی پیش نیاد
_اهه
پ ن: مکالمه تلگرامی من و یک خانم هم ورودی درباره لباس های فارغ التحصیلی
۹۵/۰۱/۱۹