موبایلم سوخته!!! شماره هام پاک شده!!
اگر پست رو دیدی، یه پیامک بده! دلتنگتم نازنین رفیق
خب گاهی با بعضی آدمها به مشکل میخوری، نمیدونم چرا با این استاد به مشکل خوردم. واقعا هنوز برام سوال هست. وقتم شریف تر از این بود که به غیبت از ایشون بگذره. خسته ام کرد.
اینها رو میگم که خالی بشم چون جایی برای گفتن ندارم و مثل شما استاد عزیز، پیش همه یک سری واقعیت نصفه و نیمه را بیان نمیکنم!!!
"گشت ارشاد را چه به من؟" دخترک آهسته به راه خود ادامه داد، دوباره به فکر فرو رفت! چارقد خود را برانداز کرد، چارقدی نبود نهایتا در حد یک کف دست
گاهی به بعضی آدم ها اعتماد میکنی، بعدها خدا رو شکر میکنی که خوب شد بیشتر اعتماد نکردم!
قصد به روز کردن وبلاگ را نداشتم، اما یک پیام، به شدت من را متعجب کرد! وقتی سعید منصور بیگی، پای یک مطلب پیام میگذارد!