۱۵فروردين
برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده
برسانید به یوسف که سرافراز شدی
هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده
بعد یک عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال
مردی خری دیدکه درگل گیرکرده بود و صاحب خر ازبیرون کشیدن آن خسته شده بود.
آقا رفته و نرفته سراغ جانباز بعدی، دختر کوچک جانباز که پنج ساله به نظر میرسد میپرد جلو: سلام حاج آقا! شعر بخونم!
گالش نیمه پاره ی چوپان
خلوت یک الاغ آخر کوه
دختران بدون آرایش
لهجه ی بچه های آن ور کوه
گوسفندی که گوشه ی عکس است
گله ای که چقدر تنها بود
در سرم روستای محرومی ست
((تیکسر)) انتهای دنیا بود