فکرش هم سخته!
توی یک دانشگاه کوچیک واسه یک تشکل دانشجویی کوچیک، که باید فقط انگیزه های دانشجویی و انقلابی داشته باشه، بخاطر میل به قدرت اعضای سابقش و به خاطر اینکه میخواهند هنوز بر این تشکل نفوذ داشته باشند، چه کارها که نمیکنند، چه تهمتها که نشناخته به افراد میزنند!
تا حدی که یک دوست گمان کند، تو یک اصلاح طلب هستی!
رفتار و سکوت مصلحتیت را که من باب پیروی از رهبریست، ترسو بودن برداشت کند!
برای نبودنت چنان تلاش کنند، ائتلاف تشکیل دهند، تهدید به برهم زدن انتخابات کنند، که دوستان خودت هم از کنارت بروند.
کسانی که پیشنهاد آمدن داده بودند، حال به "مصلحت" کنار بروند و سخنی از "اهداف مقدس" نگویند و حمایت را به پایان برسانند.
با این حال از دوستی که در این شرایط هم کنار من بود، مردانه و بدون ترس جلو حرفها ایستاد، ممنون هستم!
تا این حد هم زیاده گویی کردم، انشالله بعد از انتخابات، حرفهای ناگفته را میگویم، تا شاید کمی آرامتر شود این دل!