14 خرداد 1368 مجلس خبرگان

آیت‌الله مجتهد شبستری درباره نقل خاطره از سوی آقای هاشمی در پایان جلسه و بی‌میلی وی از نقل خاطره درباره آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: «بعدازظهر جلسه تشکیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی، رهبر یا شورای رهبری قیدشده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد که اگر شورای رهبری رأی بیاورد، کشور به‌واسطه شورا اداره شود. من بر اساس این صحبت‌ها فهمیدم که کار به درازا می‌انجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیئت‌رئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را کوتاه کنید و مطالبی را که امام در مورد آیت‌الله خامنه‌ای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشت را به آقای طاهری خرم‌آبادی [منشی جلسه] فرستاده بودم و او هم نوشته مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلاً صبر کنید بحث شورا به‌جایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح می‌کنیم.

 

ترس

بارها پرسیدی از من علت بیداریم!

گفتم این دل عاشق تو گشته گفتی : «بیخیال»

پ ن: عشق یا به قول بعضی ها، علاقه شدید قلبی، حس قشنگی هست اما بعضی وقت ها، عواقب بدی داره، مثلا ممکنه بخاطر یک خواب ساده، دیوونه بشی، بترسی در حد مرگ، نمیدونی چی شده، کجا هست، داستان چیه؟
آشتی یا قهر، خوابه یا بیدار، خوبه یا بد و...
بله، اینجوریاس

چادری های مدافع حرم

خیلی سخته مدافع بودن، اون هم مدافع حرم بودن، اون هم برای خانم ها!
حتما نباید توی سوریه بود تا مدافع باشی، یک خانم همین که چادری هست، همین که مطیع رهبره، مدافع حرمه!
یه مدافع حرم به این راحتی از پا نمیشینه، به این راحتی به گریه نمی افته، مدافع حرم، هیچ همدمی هم که نداشته باشه، خدا رو داره.

احساس یا منطق

خیلی شرایط سنگینی است، شرایطی که بین دو راهی باشی، دو راهی مادر یا پدر، دو راهی مرگ یا زندگی و البته به نظر من، سخت ترین دو راهی، دو راهی احساس یا منطق است.
بعضی وقتها، نمیدانی منطقی باشی یا احساسی! اما تنها چیزی که میدانم این است که با بهترین های زندگی باید تمام احساس خود را خرج کنی، و ذره ای از منطق را در رفتار با آنها کنار نگذاری.
چقدر سخت است که به طور منطقی، احساسی باشی!!

عشق یا سیاست

عشق میگوید بباز و عقل منکر میشود

این حماقت گاه گاهی از سیاست بهتر است


محمد دری صفت

غلط کردم

نمیدونم چرا امروز اینجوری بود، با هر کسی صحبت کردم، آخر بحث و گفتگو، چاره ای نداشتم جز جمله محترم «غلط کردم».
اصن یه وضی!!!
حالا یکی نیست بگه عزیز من، وقتی حالت بده، درس هات عقبه، فکرت مشغوله، برای چی باید با چند نفر همزمان حرف بزنی، چت کنی که بعد به غلط کردن بیفتی؟؟؟
اصلا حالا با دوستات حرف میزنی، یجوری قضیه را جمع میکنی، مرد مومن مریضی با یک خانم حرف میزنی اون هم در شرایط کاملا نامساعد! اون هم چه خانمی؟ خانمی که خیلی زود ناراحت میشه!
خدا بخیر بگذرونه، خدا غلط کردم!

پست احساسی

مسخره است. ناراحت کننده است، این همه لاین و اینستا و کوفت و زهر مار برای گفتن احساساتی که باید در دل بماند؟؟؟
اصلا چرا باید احساسات همه شبیه هم شود؟؟ کم بود چهره دختران و زنان این مملکت که همه یکی شده؟؟
احساسات هم باید یکی شود؟؟؟ همه کسی را دارند که به او نرسیدند و این چقدر احمقانه است که میخواهیم همیشه به آنچه که میخواهیم برسیم.
چقدر بد است که هنوز نتونستیم خودمان را با حال آرام کنیم، منتظر آینده ایم، در صورتی که آینده همان حال مستمر است.