باباقوری

ترسم که تو را چشم زنند عالم و آدم
با این رخ انگشت نمایی که تو داری

به دل نشست، عاشق که باشی به دلت مینشیند هر چه که یاد یار را زنده کند.

فرار از جهنم، قسمت هشتم

#فرار_ازجهنم
.
( قسمت هشتم: هم سلولی عرب )
.

فرار از جهنم، قسمت هفتم

#فرار_ازجهنم
.
( قسمت هفتم: زندان بزرگسالان )
.

تموم شد رفت

کاشان فراغ از تحصیل ورودی نود و یک هم برگزار شد و من نبودم، امان از دکتر ساداتی نژاد که جلسه اش تا ده و نیم طول کشید.
البته از خیر!!! برای جشن در عجبم، اینقدر میتونستم هزینه کنم که اسپانسر نخواهیم، اما بنا نبود غیر از خانه فرهنگ پول دیگری خرج شود.
حال که شد و تندیس دادند و البته اینجانب هیچ علاقه ای به تندیس و یادگاری ندارم و نخوام گرفت(به قول کاشانی ها)

فرار از جهنم، قسمت ششم

#فرار_ازجهنم
.
( قسمت ششم: این تازه اولش بود )
.

فرار از جهنم، قسمت پنجم

#فرار_ازجهنم
.
( قسمت پنجم: زندگی در خیابان )
.

زود قضاوت کردید

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..

فرار از جهنم، قسمت چهارم

#فرار_ازجهنم
.
( قسمت چهارم:خشونت از نوع درجه B )
.

برو و دیگه بر نگرد، تو واسه ما یار نمیشی

میگویند خدا خریدار دلهای شکسته است.
دروغ است، یا اینکه تکه تکه تر از قلب من سراغ داری؟

هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید

شاید هنگامی که این جمله در رسانه ها منعکس شد همه چه خوشحال شدیم آخر یک قدم مثبت و محکم در برابر غرب برداشته شد اما